مهمونی خانم جون
سلام خاله جون. امروز کلی مهمون اومده بود خونتون. دوستای جوونیای خانم جون اومده بودن نوه گلش رو ببینن. خانم جون با یه دیگ گنده آش ترش با ماهی شور و ترب ازشون پذیرایی کرد. کلی خوش گذشت جات خالی بود. تو هم که خواب بودی. آخر سر بیدار شدی و با جیغات خوب مجلس رو به فیض رسوندی. دوستای خانم جون گفتن که شبیه خالتی. اما حالا که زیاد معلوم نیست مامانت میگفت چشات مثل منه.بهم گفت دوران حاملگیم فقط تو رو دیدم خب بچه ام شبیه تو شده. اما تو که هر روز داری رنگ عوض میکنی. فردا تازه چله تموم میشه. مامانت فردا دیگه از دست این آداب و رسوم چله و... راحت میشه. آخه هی میگفتن تا 40 روزا جایی نباید بره . سنجاق بزنه به خودش و تنها نمونه و عروسی که چلش نشده رو نب...
نویسنده :
خاله
19:11